آموزشگاه مدرس خوب با بیش از 11 سال تجربه در زمینه تدریس خصوصی و مشاوره تحصیلی با همکاری اساتید دانشگاه، دبیران رسمی آموزش و پرورش و مشاوران تحصیلی متخصص در زمینه تدریس و مشاوره تحصیلی با جدیدترین متد های آموزشی آماده ارائه خدمات به شما دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد.
خبرنامه
براي اطلاع از آپدیت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به
ايميل شما ارسال شود
دوتا خواهر بنامخـغیر آخر وخآخر بودند. خواهر کوچیکخـغیر آخر جوان بود روزی دوشیفت صبح و ظهر یعنی اول روز و وسط روز کار میکرد. خواهر بزرگ از بس تو جوانی کار کرده بود، تو پیری کمرش خم شده بود و زیاد نمیتونست کار کنه، فقط تو یک شیفت کار میکرد اونهم برای تفریح فقط آخر روز سرکارش میومد. این دوخواهر یک چیز مشترک داشتند یعنی یک خال سیاه و قشنگ روی ابروشون بود که همه این دوخواهر را از روی همین خالشون میشناختند. کارشون این بود که تو بیمارستان شهرک الفبا هرکس سیخ ماهی تو گلوش گیر میکرد باصدایخ خ خاز تو گلوش در میآوردند و تو کارشون هم خیلی ماهر بودند. بیشتر بیمارشون هم خرگوش و خرس و خروس و هر کس یا چیزی که حرفخداشتن، بودن. حالا یا اول یا وسط یا آخر اسمشون بود. اسم خواهر کوچیک توشهرک الفباخـغیر آخر بود واسم خواهر بزرگ همخآخر بود. اینطوری شد که یک حرف دیگه به شهرک البفا اضافه شد تا شما بچههای گل با سواد کنند و بتونید مطالب زیادی را بخونید و بنویسید.